فقط برای امروز  بهبودی ادامه دارد  خداوندا مرا وسیله صلح و آشتی قرار ده تنها راه نجات مشیت الهی است  ساده است، انجامش بده  نخست، مهم‌ترین کار  آسان بگیر  رها کن و به خداوند بسپار بگذار از من شروع شود  زندگی کن و بگذار زندگی کنند  فقط برای امروز  این نیز بگذرد  هر اندازه که ببخشیم به همان اندازه پس می‌گیرم  ما به خانه برگشتیم  ما چیزی یافته‌ایم که برای آن هیچ جانشینی وجود نداشته‌است  ما باید جزئی از دیگران باشیم  معحزه وجود دارد  با رها کردن پیروز می‌شویم  من هیچ حق انتخابی نداریم  ما همیشه می‌دانستیم، ولی ...  تنها راه حل این است  باشد که اراده تو جاری شود، نه اراده من  راه حل نصفه و نیمه برای ما بی‌فایده است  اگر به دنبال بهبودی هستیم، دوباره برمی‌گردیم  همه چیز با پاکی شروع می‌شود  راه درست زندگی تو همین است  اینجا راه صعود به طرف پایین است  هیچ راه میان بری وجود ندارد  مشکلی دارم که قادر به حل آن نیستم  دیگر مجبور نبودم نقش بازی کنم  تسلیم، چه وازه رهایی بخش زیبایی  رهاش کن  گویی پروردگار برا نجات ما تمام کائنات را مامور می‌کند  دیگر چیزی علیه ما نیست

تمرین عشق در خانه، نه جلسات

تمرین عشق در خانه، نه جلسات

یکبار دیگر، همسرم شام آماده کرده بود، ولی دوباره احساسات منفی، کنترلم را به دست گرفته بودند و من داشتم از خانه بیرون می رفتم (به ناکجا آباد). توانستم قدری مکث کنم تا با راهنمایم تماس بگیرم. او با لحنی تند به من یادآور شد که امروز روز تعطیل و سرش شلوغ است (هیچ یک از راهنماهایم ادعای قدیس بودن نداشتند). او ظرف ده ثانیه مشکل خود مشغولی مرا فهمید و گفت: (بنشین و شامت را بخور) و قطع کرد. بلافاصله نشستم و شامی را که همسرم برایم آماده کرده بود، خوردم. آنگاه آن احساس وحشتناک اجبـار بـه بیرون رفتن از خانه رد شد. من اقدام را صورت دادم و احساس به دنبال آن ظاهر شد.

بهترین فرصت برای تمرین عشق ورزیدن نه در جلسات؛ بلکه در خانه خود است و این دقیقاً سخت ترین جا برای این کار است.

کتاب سفید (صفحه 165)

یک پاسخ

  1. سلام
    یادم می آید حدود سال۱۳۹۹بود که وارد انجمن شدم سنم کم بود هنوز مدرسه می رفتم ولی با هرکسی رفیق می شدم و یا صحبتی می کردم فقط برای این بود که به اونها نیاز داشتم و می خواستم از اونا هرچی نداشتم را برداشت کنم در خانه هم همین بود و به دنبال تایید و احترام بودم که دیگران بهم بذارن و دائم وقتی حاصل نمی شد دعوا و نارحتی و رنجش و بعدشم مصرف عایدم بود ولی خدارا شکر جلسات را پیدا کردم کم کم با مفهوم عشق آشنا شدم و دوستان پر مهر و عشقم را میدیم که بدون توقعی خدمت صادقانه میکردن و از همونجا بود که به یکباره یک چیز در من تغییر کرد اطرافم همراه با خودم خوب می شد و دیگران هم با من تغییر می کردن و الآن که اینجا نشستم عاشق خانوادم هستم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.