فقط برای امروز  بهبودی ادامه دارد  خداوندا مرا وسیله صلح و آشتی قرار ده تنها راه نجات مشیت الهی است  ساده است، انجامش بده  نخست، مهم‌ترین کار  آسان بگیر  رها کن و به خداوند بسپار بگذار از من شروع شود  زندگی کن و بگذار زندگی کنند  فقط برای امروز  این نیز بگذرد  هر اندازه که ببخشیم به همان اندازه پس می‌گیرم  ما به خانه برگشتیم  ما چیزی یافته‌ایم که برای آن هیچ جانشینی وجود نداشته‌است  ما باید جزئی از دیگران باشیم  معحزه وجود دارد  با رها کردن پیروز می‌شویم  من هیچ حق انتخابی نداریم  ما همیشه می‌دانستیم، ولی ...  تنها راه حل این است  باشد که اراده تو جاری شود، نه اراده من  راه حل نصفه و نیمه برای ما بی‌فایده است  اگر به دنبال بهبودی هستیم، دوباره برمی‌گردیم  همه چیز با پاکی شروع می‌شود  راه درست زندگی تو همین است  اینجا راه صعود به طرف پایین است  هیچ راه میان بری وجود ندارد  مشکلی دارم که قادر به حل آن نیستم  دیگر مجبور نبودم نقش بازی کنم  تسلیم، چه وازه رهایی بخش زیبایی  رهاش کن  گویی پروردگار برا نجات ما تمام کائنات را مامور می‌کند  دیگر چیزی علیه ما نیست

اگر الان با افکارم تنها بمانم خواهم مرد

مرگ در تنهایی با افکار بیمارگونه

احتمال دارد که درگیر غم و اندوه شویم و حتی نتوانیم راحت بخوابیم. ممکن است دچار دلهره و اضطراب شویم، احساس خلا کنیم و حس کنیم چیز مهمی را از دست داده ایم. حتی نمیتوانیم بفهمیم مشکلمان چیست و از کجاست. ترس و اضطراب درونی که در گذشته داشتیم دوباره ظاهر میشود و ما به سمت مخدرمان سـوق پـیـدا می کنیم.

دقیقاً در همین زمان دوباره دست به کار می‌شویم. درد و ترس از لغزش کردن ما را بیدار می کند و به سمت واقعیت می‌کشد. به جلسه میرویم یا تلفن را بر میداریم و با یک شخص مورد اعتماد تماس می گیریم و از ذهن خود بیرون می آییم.

اگر الان با افکار خودم تنها بمانم، خواهم مرد!

دوباره اقرار می کنیم که در برابر افکار و وسوسه ی شهوت بی قدرتیم، حالا شاید بتوانیم چند کلمه به دعا و فریاد کمک خواستنمان اضافه کنیم. “خداوندا لطفاً کمکم کن. باشد که اراده تو انجام شود، نه اراده من”

کتاب سفید (صفحه 70)

یک پاسخ

  1. این قسمت از کتاب به حال و هوای روز های اول پاکی و سم زدایی شهوت اشاره میکند. شهوت برای من مانند یک ماده مخدر است و من هم به عنوان یک معتاد جنسی هیچ تفاوتی با یک معتاد به مواد مخدر ندارم. تازه بعضی از اوقات فکر میکنم آنها از من خوشبخت تر هستند چون بالاخره باید ماده مصرفی را تهیه کنند اما ماده مصرفی من در ذهنم همیشه آماده مصرف است. هر بار تلاش برای ترک شهوت و خودارضایی باعث میشود احساسات شدیدی را تجربه کنم. ترس و اضطراب هایی که اصلا به اندازه موقعیتشان نیستند و ده ها برابر بزرگتر میشوند در ذهن من. بسیار زود رنج میشوم و بر اساس رنجش هم میخواهم عکس العمل نشان دهم و این اوضاع را بدتر میکند. بیتاب و بیقرار میشوم و هیچ دلیل خاصی برای آن پیدا نمیکنم. فیلم ها و تصاویری که قبلا دیده ام و باعث این همه درد من شده اند دوباره در ذهنم به قشنگ ترین حالت ممکن پخش میشوند و دوباره از شدت درد وسوسه مصرف شهوت برای پوشاندن احساسات منفی ناشی از شهوت رانی گذشته در من ایجاد میشود. اصلا کلمه مخدر در لغت به معنی پوشاننده است و واقعا شهوت برای من مثل یک داروی مخدر است.
    در یک چرخه گرفتار شده ام که شکستن آن با قدرت خداوند ممکن است. اما این را هم میدانم که وسوسه درد ترس و بیقراری ماندگار نخواهد بود و میگذرد و من باید دوام بیاورم. همانطوری که کتاب سفید میگوید تمایل دارم بمیرم اما شهوت نکنم. از خداوند قادر متعال میخواهم برای این ۲۴ ساعت کمکم کند تا به سمت این بیماری ویرانگر نروم و به جای آن فرد مفیدی باشم و بتوانم به دیگران خدمت کنم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.