چرا رنجیدن و قطع ارتباط کردن مخرب است؟ چون وقتی از شخصی بریده می شوم دارم از خدا جدا می شوم. هر دو رابطه با هم آسیب می بینند، نمی شود که به یکی از این دو آسیب بزنم و دیگری آسیب نبیند. من آگاهانه با طرف مقابلم قطع ارتباط می کنم و این باعث پیدایش آشوب درونی می شود. ولی در درون من فقط خودم هستم و دود این دشمنی فقط به چشم خودم می رود. به همین دلیل پس از انجام یک رفتار اشتباه،در درون خود احساس بدی دارم.
وقتی از وجود تخیل شهوانی در ذهنم آگاه شدم، آن را به خدا سپردم و گفتم که دیگر آن را نمی خواهم، در نتیجه از بند آن آزاد شدم. از خدا سپاسگزارم که امروز حق چنین انتخابی دارم. ولی هنوز کار تمام نشده بود زیرا همچنان با زنم قهر بودم و تنها راه حل آشتی بود. ولی تمایلی برای این کار نداشتم، دلم می خواست در زندان انزوای خودم باقی بمانم. انزوایی که با ذهنم برای خود خلق کرده بودم را ترجیح می دادم و در تردید و دو دلی گرفتار شده بودم. ناراحت بودم و احساس بدی داشتم. دائم به خودم می گفتم: “نمی خواهم این مشکل را حل کنم، چون نمی توانم” سخت ترین کار برای من بازگشت و آشتی است. مرگ را به آشتی ترجیح می دهم؛ حتی اگر این کار برای زنده ماندنم ضروری باشد.

یک پاسخ
رنجش همیشه مسیر من رو سخت تر میکرد