هنگامی که زمان آن میرسد که من به صورت عادی رابطه جنسی داشته باشم، در اثر الگوهای عادتی که از قبل ایجاد شده، احساس می کنم که هوس در می زند و مرا وسوسه می کند. ذهنم میگوید: «حالا وقتش است.» در موارد دیگر، حتی این یادآور کننده اولیه وجود ندارد و هیچ پیامی برای سکس وجود ندارد. اگر آن پیام بی صدا در را بزند (خدا را شکر که او الآن ساکت است؛ قبل از پاکی عادت داشت که با فریاد راه خود را باز کند.) ؛ من به سادگی در را باز نمی کنم و او همان طور که آمده بود، بی صدا میرود، بدون اینکه باعث ناراحتی شود. اگر تصمیم نهایی من برای متوقف شدن با «تردید» همراه شود و یا این کار را به هر دلیلی به جز رضایت خودم انجام دهم، هنگامی که هوس در می زند، من وسوسه می شوم که در را کمی باز کنم تا از شکاف در نگاه کنم که چه کسی پشت در است و او پای خود را شبیه یک فروشنده سمج در شکاف در می گذارد و بستن در مشکل تر می شود. بهترین راه آن است که هر روز، برای همان روز، به سادگی و به آزادی و بدون هیچ (شک و تردید) شهوت را رها کرده، به خدا و اراده او بسپاریم.
